چندتا سوتی دیگه براتون نوشتم
بازم بهم نخندید لطفا
سوتی شماره ۱:
عروسی دعوت بودیم
سر میز شام خواستم سالاد بخورم
روی ظرف سالاد سلفون کشیده بودند
خیلی شفاف بود و من اصلا متوجه نشدم
سس را برداشتم خالی کردم روی سلفون
دیدم اوه خیلی ضایع شد
خواستم یعنی کسی نفهمه
اما روبروییم که فهمید بلند به همه گفت
کل میز شام فهمیدند و خندیدند بهم
سوتی شماره ۲:
یه بار میخواستم نیمرو درست کنم
روغن ریختم دیدم چقدر این سری روغن غلیظ شده
نکنه فاسد شده یا موندست یا یه چیز دیگست ؟
یکمی گذشت منم همش زدم
انگار چسبیده بود کف ماهیتابه
وارونش کردم دیدم همچنان چسبیده
بیشتر دقت کردم دیدم به جای روغن ریکا ریختم
آخه اونم قوطیش زرد بود
سوتی شماره ۳:
بچه که بودم ...
یه بار وسط مهمونی داییم بهم پول داد
گفت برو یه "نخ " بخر
منم رفته بودم ، یه قرقره خریده بودم
همه پکیده بودن از خنده
که به جای یه نخ سیگار یه قرقره نخ خریده
سوتی شماره ۴:
با دوستم رفته بودم بیرون
خیلی با کلاس و وضع خوب هستن
داشتم میرفتم خونه اومدم بگم میای برسونمت
گفتم: میرسونی برسونم
اومدم درستش کنم گفتم: میرم برسونی
دوبار اومد درستش کنم گفتم: رسوندی میرسونم
دوستم گفت: بی خیال خودم میرم زیاد زور نزن
از خجالت آب شدم
سوتی شماره ۵:
چند وقت پیش رفتم مغازه
میخواستم یه زیتون شیشه ای بخرم
اومدم بگم زیتون شیشه ای دارین؟
گفتم شیتون زیته ای دارین؟
خودم و صاحب مغازه ترکیدیم از خنده